جدول جو
جدول جو

معنی بده بستان - جستجوی لغت در جدول جو

بده بستان
بده بستان یا پاس کاری، به تاثیر گذاری یا تاثیر پذیری دو بازیگر از بازی یکدیگر گفته می شود. نمونه معروف آن سکانس کافه با بازی رابرت دنیرو و آل پاچینو در فیلم مخمصه (Heat) به کارگردانی مایکل مان که تکنیک بازیگری متفاوت و بده بستان این دو بازیگر توانا در آن سکانس خاطره انگیز و آموزشی می شود.
تصویری از بده بستان
تصویر بده بستان
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
بده بستان
(بِ دِهْ بِ)
در تداول عامه، ستد و داد. داد و ستد. معامله. بیع و شری. (یادداشت مؤلف). بده و بستان، خیرخواهی و مهربانی. (ناظم الاطباء). محبت و مهربانی. (آنندراج) ، شمشیر تیز. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
بده بستان
معامله، دادوستد
تصویری از بده بستان
تصویر بده بستان
فرهنگ لغت هوشیار
بده بستان
((بِ دِ بِ))
داد و ستد، معامله، مبادله، رد و بدل، روابط پنهانی متقابل
تصویری از بده بستان
تصویر بده بستان
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بِ دِ هَُ بِ)
بده بستان. (یادداشت مؤلف). رجوع به بده بستان شود
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی از دهستان جعفرآباد شهرستان ساوه. دارای 128 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات و بنشن و پنبه و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
نام کوهی در لاریجان که رود خانه لاراز طرف جنوب بدان محدود میشود. رجوع به سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو متن ص 141 ترجمه ص 67 شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
کنایه از کوچ کردن و سفر کردن. (برهان) (انجمن آرا) (رشیدی) (ناظم الاطباء). سفر کردن. (غیاث) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین) :
بنه بست زین کوی هفتاد راه
به هفتم فلک برزده بارگاه.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از بنه بستن
تصویر بنه بستن
کوچ کردن و سفر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
دادوستد، خرید و فروش، معامله، تبادل، مبادله، تعامل، روابط پنهانی متقابل
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کوچ کردن، کوچیدن، حرکت کردن، سفر کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد